محمدعلی رجایی
محمدعلی رجایی (زاده ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین - درگذشته ۸ شهریور ۱۳۶۰ در تهران) دومین رئیس جمهور ایران بود که در یک بمبگذاری ترور شد. وی دارای لیسانس ریاضیات از دانشسرای عالی بوده و پیش از انتخاب بهعنوان رئیسجمهور، به حرفهٔ معلمی و سپس وزیر آموزش و پروش اشتغال داشتهاست.۱
محمدعلی رجایی از تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ تا ۸ شهریور همان سال یعنی به مدت ۲۸ روز در مقام ریاست جمهوری بود.۲۳
زندگی
محمدعلی رجایی در ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ خورشیدی در قزوین به دنیا آمد. پدر او عبدالصمد نام داشت و از کسبه و بازرگانان قدیم قزوین و تهران بود و چهار سال پس از تولد محمدعلی، در ۱۳۱۶ (۱۹۳۷)، درگذشت. محمدعلی از آن به بعد با مادر و برادرش زندگی میکرد. همسر وی، عاتقه صدیقی و فرزند وی کمال رجایی نام دارند.نیازمند منبع
زندگی در افکار عمومی مردم تصور میشود که رجایی فردی فقیر بود اما در حقیقت چنین نبود چنانکه حتی در یک خانواده ی متوسط متولد شده بود. در حقیقت وی یک فرد ساده زیست بود.نیازمند منبع
او تحصیلات ابتدایی را در قزوین تمام کرد و در ۱۳ سالگی به تهران رفت و از آنجا که از نظر شخصیت، فردی خودساخته بود به کار و فروشندگی، که در آن دوران بسیار مرسوم بود، در نزدیکی محل کار برادرش در جنوب شهر مشغول شد و برخلاف دیدگاه عوام هیچ گاه در فقر و تنگدستی زندگی نکرد. در ۱۷ سالگی به آموزشگاه گروهبانی نیروی هوایی رفت و در حین تحصیل با احزاب و گروههای سیاسی مخالف شاه (همچون فداییان اسلام) آشنا شد و در جلسات سید محمود طالقانی شرکت میکرد. او در این دوران از طرفداران طالقانی بود و درضمنِ حضور در ارتش، مخفیانه با فداییان اسلام فعالیت میکرد.نیازمند منبع
رجایی، پس از ماجراهایی، از ارتش بیرون آمد و یک سال در شهر بیجار به معلمی پرداخت و سپس در سال ۱۳۳۵ برای ادامهٔ تحصیل به دانشسرای عالی رفت و در ۱۳۳۸ از آنجا فارغالتحصیل شد. وی با انجمنهای اسلامی دانشجویان نیز همکاری داشت. در ۱۳۳۸ (۱۹۵۹)، پس از اتمام تحصیل در دورهٔ کارشناسی ارشد آمار، به قزوین بازگشت. رجائی با عضویت در نهضت آزادی ایران به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و در جریان فعالیتهای سیاسی و پخش اعلامیه دستگیر شد و ۵۰ روز را در زندان گذراند. او پس از آزادی از زندان با محمدجواد باهنر به سازمان دهی دوباره هیأتهای موتلفه اسلامی پرداخت و برای پرورش افرادی که بتوانند نبردی مسلحانه را اداره کنند به اعزام داوطلبانی به جبهه فلسطین دست زد. در همین رابطه و برای تکمیل برنامه مزبور (در سال ۱۳۵۰) خود شخصاً به خارج از کشور سفر کرد. ابتدا به فرانسه و ترکیه رفت و از آن جا عازم سوریه شد.نیازمند منبع
او همگام با فعالیتهای سیاسی به خدمات فرهنگی از جمله تدریس در مدارس کمال و رفاه، همکاری با بنیاد رفاه و تعاون اسلامی با همکاری آیتالله دکتر بهشتی و دکتر باهنر و آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز مشغول بود. در سال ۱۳۵۱ با تشکیل سازمان مجاهدین خلق بااین سازمان همکاری نمود. در سال ۱۳۵۳ (۱۹۷۴) حکومت شاه وی را دستگیر کرد و بدین سبب، چهار سال را در زندان گذراند. قراردادن او در قفس طوطی و کشیدن ناخنهای پا تنها بخش کوچکی از زندگی رجایی به عنوان با سابقه ترین زندانی سیاسی زمان خود است که ساواک به جهت عدم افشای نام و محل هم رزمانش بر او وارد مینمود و او هیچ وقت بر خلاف اکثر زندانیان سیاسی که به سرعت پس از دستگیری و همکاری آزاد میشدند آزاد نشد. در اثر این مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوین فرستادند. در این دوران او از مجاهدین خلق فاصله گرفت و تبری جست. دوران زندان در مجموع چهار سال به درازا کشید و رجائی در سال ۱۳۵۷ با اوج گیری انقلاب همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سیاسی و فرهنگی گردید و به اتفاق عدهای از همکارانش برای بسیج و سازمان دهی مبارزات مخفی معلمان مسلمان تلاش کرد و موفق به ایجاد انجمن اسلامی معلمان شد. او در راه پیماییهای عظیم سال ۱۳۵۷ شرکت میکرد و نقش موثری در فعالیتهای تبلیغاتی آن روزها داشت.نیازمند منبع
پسر و همسر وی در بیشتر موارد جزو منتقدان سیاست های محمود احمدی نژاد بودند.نیازمند منبع
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
او چند ماه قبل از انقلاب ۵۷ از زندان آزاد شد. هنگام آمدن آیتالله روحالله خمینی به ایران در کمیتهٔ استقبال مردمی از وی شرکت داشت.نیازمند منبع
او مخالف ترورهای بازماندگان دوره پهلوی بود و رأفت اسلامی و عدالت اجتماعی را به عنوان یک روشن فکر دینی همیشه در رفتار و افکار او به روشنی مشاهده میشد و از همین رو مخالفینی از افراد مذهی تندرو در داخل حکومت داشت.نیازمند منبع
پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، او سمتهای مختلفی را به عهده گرفت. رجائی پس از انقلاب به همراه مهندس عزت الله سحابی و ۱۱ نفر دیگر از اعضای نهضت آزادی ایران به دلیل تفاوت دیدگاههایشان با مهندس بازرگان و اعتقاد به برتر دانستن عدالت اجتماعی بر آزادی و دموکراسی، از نهضت آزادی استعفا دادند و بر خلاف تفاوت اندک دیدگاههای حزبی و مدیریتی با این همه از مهندس بازرگان به عنوان استاد مورد احترام خود یاد میبرد.نیازمند منبع
در ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) به وزارت آموزش و پرورش رسید، در ۱۳۵۸ (۱۹۸۰) به نمایندگی مجلس رسید و در همان سال در کابینهٔ ابوالحسن بنیصدر، به عنوان نخستوزیر منصوب شد. در جلسه غیر علنی تشکیلشده به همین منظور که در ۱۸ مرداد ۱۳۵۹ برگزار شده بود، رجایی با ۱۵۳ رای موافق، ۲۴ مخالف و ۱۹ ممتنع نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی، به عنوان دومین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.۴
او در دورهای از ۱۱ مارس ۱۹۸۱ تا ۱۵ اوت ۱۹۸۱ ضمن نخستوزیری، وزارت امور خارجه را نیز به عهده داشت. او از طرفداران و مجریان انقلاب فرهنگی در دانشگاههای ایران بود. پس از برکناری بنی صدر او مدت کوتاهی دومین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران بود. در این دوره محمدجواد باهنر نخست وزیر او بود.نیازمند منبع
رجایی در ضمن سخن رانی در یکی از نشست های حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نمایندگی از جمهوری اسلامی، با نشان دادن جاهای شکنجه روی پاهایش (از زندانهای زمان شاه) توجه بسیاری را به خود جلب کرد
